تاريخ : چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:برادران یوسف,,,, | 15:29 | نویسنده : هادی عزیزی

برادران يوسـف وقتـي مي‌خواسـتند يوسف را به چـاه بيفکنند، يوسف لبـخندي زد.


يهودا (يکي از برادران) پرسيد: چـرا خنديدي؟ اينجا که جاي خـنده نيـست! يوسـف


گفت: روزي در فکر بودم چگونه کسـي مي‌تواند به من اظهار دشـمني کند با اينکه


برادران نيرومندي دارم! اينک خداوند همين برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم که


نبايد به هيچ بنده اي تکيه کرد. 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد